گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
انوار العرفان
جلد چهارم
[سوره البقرة ( 2): آیات 275 تا 284 ] ....



ص : 518
اشاره
الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبا لا یَقُومُونَ إِلاَّ کَما یَقُومُ الَّذِي یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطانُ مِنَ الْمَسِّ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبا وَ أَحَلَّ اللَّهُ الْبَیْعَ وَ
حَرَّمَ الرِّبا فَمَنْ جاءَهُ مَوْعِظَۀٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهی فَلَهُ ما سَلَفَ وَ أَمْرُهُ إِلَی اللَّهِ وَ مَنْ عادَ فَأُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ ( 275 ) یَمْحَقُ
صفحه 237 از 274
اللَّهُ الرِّبا وَ یُرْبِی الصَّدَقاتِ وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ کَفَّارٍ أَثِیمٍ ( 276 ) إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ لَهُمْ
أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَ وْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ ( 277 ) یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ذَرُوا ما بَقِیَ مِنَ الرِّبا إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ
( 278 ) فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ إِنْ تُبْتُمْ فَلَکُمْ رُؤُسُ أَمْوالِکُمْ لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُونَ ( 279 )
وَ إِنْ کانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلی مَیْسَرَةٍ وَ أَنْ تَ َ ص دَّقُوا خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ ( 280 ) وَ اتَّقُوا یَوْماً تُرْجَعُونَ فِیهِ إِلَی اللَّهِ ثُمَّ تُوَفَّی کُلُّ
نَفْسٍ ما کَسَبَتْ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ ( 281 ) یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا تَدایَنْتُمْ بِدَیْنٍ إِلی أَجَلٍ مُسَ  می فَاکْتُبُوهُ وَ لْیَکْتُبْ بَیْنَکُمْ کاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَ
لا یَأْبَ کاتِبٌ أَنْ یَکْتُبَ کَما عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْیَکْتُبْ وَ لْیُمْلِلِ الَّذِي عَلَیْهِ الْحَقُّ وَ لْیَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَ لا یَبْخَسْ مِنْهُ شَیْئاً فَإِنْ کانَ الَّذِي عَلَیْهِ الْحَقُّ
سَفِیهاً أَوْ ضَ عِیفاً أَوْ لا یَسْتَطِیعُ أَنْ یُمِلَّ هُوَ فَلْیُمْلِلْ وَلِیُّهُ بِالْعَدْلِ وَ اسْتَشْهِدُوا شَهِیدَیْنِ مِنْ رِجالِکُمْ فَإِنْ لَمْ یَکُونا رَجُلَیْنِ فَرَجُلٌ وَ امْرَأَتانِ
مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَداءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْداهُما فَتُذَکِّرَ إِحْداهُمَا الْأُخْري وَ لا یَأْبَ الشُّهَداءُ إِذا ما دُعُوا وَ لا تَسْئَمُوا أَنْ تَکْتُبُوهُ صَ غِیراً أَوْ
کَبِیراً إِلی أَجَلِهِ ذلِکُمْ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ وَ أَقْوَمُ لِلشَّهادَةِ وَ أَدْنی أَلَّا تَرْتابُوا إِلَّا أَنْ تَکُونَ تِجارَةً حاضِ رَةً تُدِیرُونَها بَیْنَکُمْ فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ
أَلاَّ تَکْتُبُوها وَ أَشْهِدُوا إِذا تَبایَعْتُمْ وَ لا یُضَارَّ کاتِبٌ وَ لا شَ هِیدٌ وَ إِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِکُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ اللَّهُ وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ
عَلِیمٌ ( 282 ) وَ إِنْ کُنْتُمْ عَلی سَ فَرٍ وَ لَمْ تَجِدُوا کاتِباً فَرِهانٌ مَقْبُوضَۀٌ فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُ کُمْ بَعْضاً فَلْیُؤَدِّ الَّذِي اؤْتُمِنَ أَمانَتَهُ وَ لْیَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَ لا
تَکْتُمُوا الشَّهادَةَ وَ مَنْ یَکْتُمْها فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ ( 283 ) لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ إِنْ تُبْدُوا ما فِی
( أَنْفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحاسِبْکُمْ بِهِ اللَّهُ فَیَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ( 284
ص: 522
[سوره البقرة ( 2): آیه 275 ] .... ص : 522
اشاره
الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبا لا یَقُومُونَ إِلاَّ کَما یَقُومُ الَّذِي یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطانُ مِنَ الْمَسِّ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبا وَ أَحَلَّ اللَّهُ الْبَیْعَ وَ
( حَرَّمَ الرِّبا فَمَنْ جاءَهُ مَوْعِظَۀٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهی فَلَهُ ما سَلَفَ وَ أَمْرُهُ إِلَی اللَّهِ وَ مَنْ عادَ فَأُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ ( 275
ترجمه و شرح .... ص : 522
خداوند متعال در این آیه شریفه و آیات بعد در پیرامون زندگی رباخواران که بر مبناي اختلال فکري و انحراف از طریقه فطرت و
خرد است و در مقام تأکید حرمت ربا و تشدید امر بر رباخواران و عذاب و کیفري که براي آنان مهیا گردیده سخنانی ایراد
فرمودهاند و تناسب این آیات با آیات انفاق تناسب تقابل و تضاد است زیرا ربا طرف دیگر صدقه است طرف پلید و زیانباري که
انسانیت پاك از آن بلرزه در میآید و ربا خوار بدون هیچ خدمت و عملی مایه حیاتی دیگران و نتیجه کوشش مرد وام دار را
مکیده و در خود انباشته میکند و استعدادها را خشک و دلها را پر از کینه و خشم و روابط فطري و طبیعی را آنچنان گسیخته أنوار
ص: 523
میسازد تا در یکطرف طبقه سود پرست و طرف دیگر طبقه ستمزده و محروم قرار بگیرد لذا خداوند متعال در این آیه و آیات بعد
مستقیما سخن از ربا و رباخواران بمیان آورده و در همه این آیات و دستورات اصول خاصی را در نگاهداري مال و اخلاق و
مصالح عامه در نظر گرفته است و آیات مربوط بربا زمانی نازل شد که ربا خواري با شدت هر چه تمامتر در مکه و مدینه و جزیرة
صفحه 238 از 274
العرب اوج گرفته و یکی از عوامل مهم ناتوانی زندگی طبقه زحمتکش و طغیان اشراف بود اینک خداوند متعال باین بحث پرداخته
و مردم را از راه کج براه راست هدایت نموده و میفرماید:
آنانکه ربا میخورند و مال مردم را بباطل و بدون صورت شرعی میگیرند و شیطان و هواي نفسانی بر آنان مسلط شده است روز
قیامت از قبرشان بر نمیخیزند مگر مانند کسی که در اثر تماس شیطان و دیو سرکش دیوانه شده و نمیتواند تعادل خویش را حفظ
نماید و دیوانه وار وارد صحنه پر خطر محشر شده و مانند مبتلایان بصرع و جنون افتان و خیزان راه میروند و یا بتفسیر دیگر زندگی
دنیوي ربا خواران و مشی اجتماعی آنان مانند دیوانگان میباشد که فاقد تفکّر صحیح اجتماعی بوده و منافع خود و اجتماع را
تشخیص نمیدهند و جنون مال پرستی و وسواسی که هر آن آنها را فرا میگیرد و ناراحتیهاي که در معاملات ربوي براي ایشان
پیش میآید دست کمی از حالت صرع و جن زدگی ندارند لذا در داد و ستد از طریقه فطرت و خرد منحرف گشته و بدون عوض
از مال مردم میستانند و تماس شیطان با افراد بشر عبارت از القائاتی است که از طریق خاطرات و یا از اندیشههاي ناشایست بآنها
مینماید مثلا سرمایهدار حریص مال و ثروت میگوید نقدینه خود را که تهیدستان بآن نیازمند هستند بطریق وام بآنها بده و محصول
ص: 524
و دسترنج زیر دستان را بعنوان سود از آنها اخذ کن لیکن از آنجائیکه وضع انسان در جهان دیگر تجسمی از اعمال او در این جهان
است امکان دارد آیه شریفه بهر دو معنی اشاره کرده باشد بدین معنی آنانکه قیامشان در این جهان دیوانه وار بوده در آن جهان نیز
بمانند دیوانگان محشور خواهند شد این عذاب و عقوبت ربا خواران بخاطر آن بود که گفتند بیع مانند ربا است و هر دو از انواع
مبادله هستند که طرفین با اختیار خویش آن را انجام میدهند یعنی همانطور که فروش چیزي که بهاي آن یک درهم یا یک ریال
است بدو درهم یا بدو ریال جایز است فروش خود یک درهم یا یک ریال نیز بدو درهم یا بدو ریال جایز میباشد زیرا منظور در هر
دو مورد سود بردن است و حال آنکه خدا بیع را حلال کرده و ربا را حرام و میان ایندو فرق روشنی است که نباید آن دو را با هم
اشتباه کرد زیرا در معامله بازرگانی معاوضه پول با جنس است ولی در معامله ربوي زیادي پول در مقابل جنس نیست بلکه بخاطر
تاخیر بدهی میباشد و علاوه بر این معامله بازرگانی سود و زیان هر دو را در بر دارد بنابراین کسیکه پند و اندرز الهی باو برسد و
بداند که خداوند متعال ربا را حرام کرده اگر از رباخواري دست بکشد سودهائی را که قبل از نزول این حکم گرفته است مال
اوست و از او پس نمیگیرند زیرا این حکم گذشته را شامل نمیشود و اگر سود پولش را نگرفته دیگر جایز نیست که بیش از عین
مال خود چیزي بطلبد و کار او در روز قیامت بخدا واگذار میشود یعنی چون حرمت این عمل را نمیدانست و از طرفی پند و اندرز
خدا را پذیرفته لذا خداوند او را عفو کرده و عذاب نخواهد کرد ولی کسانیکه برگردید و پس از نهی از این عمل مجددا مرتکب
این گناه شده و ربا گرفتند چنین مردمی اهل آتشند و بطور همیشگی در آن خواهند ماند زیرا اینها سرمایه و هستی خود أنوار
ص: 525
و دیگران را با آتش ستمگري و آزمندي سوزاندهاند. از این آیه استفاده میشود که رباخواري مستمر موجب میشود که انسان بدون
ایمان از دنیا برود یا بطور کلی لجاجت با قانون قرآن که در واقع کفر و ارتداد باطنی است سبب میگردد که این نوع اشخاص
بدون ایمان صحیح از دنیا رفته و مخلد در آتش باشند زیرا خلود در عذاب براي افراد بیایمان است و همچنین استفاده میشود که
اگر کسی با پند و اندرز الهی دست از کار بد بکشد نسبت باصل معصیتی که کرده چه در حقوق الهی و چه در حقوق مردم
مؤاخذه نخواهد شد.
(276)
ص: 526
صفحه 239 از 274
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 526
و آن کسانکه میخورند ایشان ربا ایستادن نیستشان روز جزا
جز به مثل آنکه او دارد قیام روز حشر از مس دیو زشت نام
کرده شیطانش تصرف در دماغ رفته صاف و مانده دردش در ایاغ
چون تبه شد عقل از مس جنون آنچه آرد در قیاس آمد فسون
زان سبب گفتند از روي قیاس بیع باشد چون ربا اندر اساس
بیع را حق کرد بر مردم حلال و آن ربا را او حرام و بد مآل
پس هر آن کاین وعظ حق گیرد بیاد ایستد باز از ریا و از فساد
از گذشته نیست بروي حکم رد آنچه خورده است از ربا و آن بوده بد
ور که داده بر کسی مالی بقرض اصل آن گیرد نه فرعش وا نیست فرض
هست بعد از توبه امرش با خدا تا بگیرد یا به بخشد در جزا
ور بفعل جاهلیت گشت باز تا خورد دیگر ربا از حرص و آز
کرد یعنی عور بر آن فعل دون اهل نارند آن جماعت خالدون
(276)
ص: 527
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 527
قوله تعالی الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبا ربو- یعنی زیادت، بالا آمدن چنانکه در آیه 161 سوره نساء میفرماید:
وَ أَخْذِهِمُ الرِّبَوا وَ قَدْ نُهُوا عَنْهُ وَ أَکْلِهِمْ أَمْوالَ النَّاسِ بِالْباطِلِ.
و از این ماده است:
رابی- یعنی بالا آمده، چنانکه در آیه 17 سوره رعد میفرماید:
فَاحْتَمَلَ السَّیْلُ زَبَداً رابِیاً اربی- یعنی زیادت یافته و ثروتمند چنانکه در آیه 92 سوره نحل میفرماید:
تَتَّخِذُونَ أَیْمانَکُمْ دَخَلًا بَیْنَکُمْ أَنْ تَکُونَ أُمَّۀٌ هِیَ أَرْبی مِنْ أُمَّۀٍ.
ربوة یعنی مکانی بلند و مرتفع و وسیع چنانکه در آیه 50 سوره مؤمنون میفرماید:
وَ جَعَلْنَا ابْنَ مَرْیَمَ وَ أُمَّهُ آیَۀً وَ آوَیْناهُما إِلی رَبْوَةٍ ذاتِ قَرارٍ وَ مَعِینٍ.
و این ماده در ضمن آیات قرآن بمعانی متعددي بکار برده شده از آن جمله است:
1) بمعنی مکان هموار مرتفع چنانکه در آیه 50 سوره مؤمنین مذکور شد. )
2) بمعنی شدید و سخت چنانکه در آیه 11 سوره حاقه میفرماید: ص: 528 )
فَأَخَذَهُمْ أَخْذَةً رابِیَۀً.
یعنی پروردگار فرعونیان را بعذاب سخت و شدید گرفتار ساخت.
3) بمعنی تعداد بیشتر چنانکه در آیه 92 سوره نحل میفرماید: )
صفحه 240 از 274
أَنْ تَکُونَ أُمَّۀٌ هِیَ أَرْبی مِنْ أُمَّۀٍ ( 4) بمعنی زیادي چنانکه در آیه 278 سوره بقره میفرماید:
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ذَرُوا ما بَقِیَ مِنَ الرِّبا إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ ( 5) بمعنی جمعیتها چنانکه در آیه 146 سوره آل عمران
میفرماید:
رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ.
یعنی چه بسیار پیامبرانی که با جمعیتهاي زیادي از پیروانش در جنگ کشته شده است.
6) بمعنی پذیرش چنانکه در آیه 277 سوره بقره میفرماید: )
وَ یُرْبِی الصَّدَقاتِ.
یعنی خداوند صدقاتی را که خالصانه ادا کنید میپذیرد.
ص: 529
[سوره البقرة ( 2): آیه 276 ] .... ص : 529
اشاره
( یَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا وَ یُرْبِی الصَّدَقاتِ وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ کَفَّارٍ أَثِیمٍ ( 276
ترجمه و شرح .... ص : 529
خداوند متعال در این آیه شریفه آینده ربا و صدقات را مینمایاند و ربا را که افزایش سود است رو بمحاق میبرد و صدقات را که
بصورت ظاهر از مال صدقه دهنده کم میشود افزایش میدهد و مژده میدهد که تنها صدقات است که نمو میکند و در دنیا و آخرت
بصاحبش ثمرات نیکوئی را میبخشد پس چرا مردم خود را بخاطر ربا خواري بخطر میافکنند و از صدقه و انفاق دوري میجویند
در صورتی که خداوند ربا را نابود میکند و مالی را که در آن ربا داخل شده فانی میسازد زیرا رباخوار گاهی بدینوسیله به هستی و
زندگی یک مشت زحمتکش خاتمه میدهد ولی صدقات را اگر چه اندك هم باشد افزایش میدهد و بر ثواب و سود آن میافزاید
( و خداوند هر انسان ناسپاس گنهکار را که شکر نعمتهایش را بجا نیاورده و از احکامش پیروي نمیکند دوست نمیدارد. ( 277
ص: 530
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 530
حق بکاهد مالها را از ربا میفزاید مالشان از صدقها
ناسپاسان را ندارد دوست حق که گنهکارند و هم باطل ورق
جان کافر ناسپاس و سرکش است جاودان زان در عذاب و آتش است
(277)
صفحه 241 از 274
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 530
قوله تعالی وَ یُرْبِی الصَّدَقاتِ صدقه- چیزي است که انسان از مال خود قربۀ الی اللّه میدهد و آن اعم از زکوة است و بواجب و
مستحب هر دو گفته میشود ولی زکوة فقط اسم واجب است چنانکه در آیه 103 سوره توبه میفرماید:
خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَۀً.
افعال کلمه صدقۀ از باب تفعل میآید چنانکه در آیه 88 سوره یوسف میفرماید:
وَ تَصَدَّقْ عَلَیْنا إِنَّ اللَّهَ یَجْزِي الْمُتَصَدِّقِینَ ص: 531
و جمع صدقۀ صدقات است چنانکه در آیه 104 سوره توبه میفرماید:
هُوَ یَقْبَلُ التَّوْبَۀَ عَنْ عِبادِهِ وَ یَأْخُذُ الصَّدَقاتِ ظاهرا اعم از واجب و نداب است.
و از این ماده است:
صداق و صدقۀ بفتح اول و ضم دوم یعنی مهریه زن و جمعش نیز صدقات است چنانکه در آیه 4 سوره نساء میفرماید:
وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ.
یعنی مهر زنان را در حالی که عطیهاي است از جانب خدا بدهید.
و شاید علّت این تسمیه آن باشد که شخص با دادن مهر صدق احترام و حق زن یا دستور خدا را ظاهر میکند.
تصدق- یعنی صدقه دادن چنانکه در آیه 80 سوره بقره میفرماید:
وَ أَنْ تَصَدَّقُوا خَیْرٌ لَکُمْ.
و اینکه صدقه دهید براي شما بهتر است.
ص: 532
[سوره البقرة ( 2): آیه 277 ] .... ص : 532
اشاره
( إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ ( 277
ترجمه و شرح .... ص : 532
این آیه در بیان سپاس از اهل ایمان است و در واقع صفحه مقابل تهدید و بیم دادن رباخواران است و کسانی را مینمایاند که در
پرتو ایمان خودپرستی را ترك گفته و عواطف فطري خود را زنده کردهاند زیرا مؤمن حق را میپرستد و بسوي روشنائی میرود
رباخوار کارش ناشایست و زیانبخش و بسوي سودجوئی حرکت میکند و لذا در این آیه بثواب و پاداش آنکه بدستور خدا عمل
نموده مژده داده میفرماید:
کسانیکه بخدا و رسول او ایمان آورده و عمل صالح انجام دادهاند یعنی نفس خود را طاهر و رضاي پروردگار را جلب نمودهاند و
نماز را با شرایط آن برپا داشته و زکات را طبق دستور شرع مقدس اسلام پرداختهاند یعنی علاوه بر ارتباط با پروردگار خود به
صفحه 242 از 274
کمک نیازمندان شتافتهاند مزدشان نزد پروردگارشان محفوظ است و نه ترسی از عذاب و کیفر الهی براي آنها است و نه از کاهش
ثواب و مزد الهی غمگین میشوند بلکه آنها در نعمتهاي روحانی و جسمانی چنان غوطهور ص:
533
هستند که هیچگونه اضطراب و تزلزل خاطر ندارند و از آرامش کامل برخوردارند از این آیه و آیات بسیاري از قرآن استفاده
میشود که ایمان تنها، مورد همه این پاداش نیکو و مثوبات اخروي نیست بلکه اعمال صالحه یا در بعضی آیات تقوي نیز لازم است
یعنی کسانی مشمول مفاد این آیه و آیات دیگر هستند که بهمه عقائد حقه معتقد باشند و از اعمال واجبه و مستحبه کوتاهی نکنند
بالاخص این دو عمل مهم صلاة و زکوة را که اظهر مصادیق اعمال صالحه است بجاي آورده باشند.
(278)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 533
و آن کسانی کاهل ایمانند و دین میکنند اعمال نیکو از یقین
هستشان دائم اقامت بر صلاة میدهند از مال خود وجه زکوة
اجرشان در نزد حق باشد فزون خوف و حزنی نیستشان اندر شئون
ص: 534
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 534
قوله تعالی فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ لام غیر عامل پیوسته مفتوح و بر چند قسم است.
1) لام ابتداء فائدهاش تأکید و تخلیص مضارع از براي حال است چنانکه در آیه 124 سوره نحل میفرماید: )
وَ إِنَّ رَبَّکَ لَیَحْکُمُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَۀِ ( 2) لام زائده و در چند محل میآید از جمله در خبر مبتداء چنانکه میگویند:
.« ام الحلیس لعجوز »
3) لام جواب چنانکه در آیه 22 انبیاء میفرماید: )
لَوْ کانَ فِیهِما آلِهَۀٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا که این لام در جواب لو آمده است.
4) لام داخل باداة شرط و میفهماند که جواب بعد از لام از براي قسم قبلی است نه از براي شرط چنانکه در آیه 12 سوره حشر )
میفرماید:
لَئِنْ أُخْرِجُوا لا یَخْرُجُونَ مَعَهُمْ وَ لَئِنْ قُوتِلُوا لا یَنْصُرُونَهُمْ وَ لَئِنْ نَصَرُوهُمْ لَیُوَلُّنَّ الْأَدْبارَ.
و موارد دیگر را در کتب لغت و ادب ملاحظه کنید.
ص: 535
[سوره البقرة ( 2): آیه 278 ] .... ص : 535
اشاره
صفحه 243 از 274
( یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ذَرُوا ما بَقِیَ مِنَ الرِّبا إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ ( 278
ترجمه و شرح .... ص : 535
این آیه حکم صریح ربا و الغاء مالکیت سود آن را بیان کرده و بمؤمنین دستور میدهد که باقیماندههاي مطالبات ربوي خود را
بدست فراموشی سپرده و آن را مطالبه نکنند و گر نه از شعار اسلام تخلف نموده و تبعات کفر دامنگیر آنان خواهد شد لذا
میفرماید:
اي کسانی که ایمان آوردهاید از مخالفت دستورات خدا بترسید و آنچه از بدهکاران از بابت ربا باقی مانده رها کنید و بگرفتن
اصل طلب و سرمایه خود اکتفا نمائید اگر بخدا و باحکام قرآن ایمان دارید یعنی رباخواري با اصل ایمان سازگار نیست و ترك آن
از لوازم ایمان است.
و از این آیه استفاده میشود که:
برخی از مؤمنین در زمان نزول این آیات ربا میگرفتند و برخی دیگر از مردم نیز بآنان بدهکار بودند.
ص: 536
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 536
اتقوا اللّه اي گروه مؤمنان می به پرهیزید از حق در نهان
واگذارید آنچه باقی از رباست هیچ اگر ایمان شما را بر خداست
شأن نزول .... ص : 536
سدي و ابن جریح و عکرمه گفتهاند که این آیه در خصوص بقیه ربائی که مربوط بعباس و مسعود و عبد یالیل و حبیب و ربیعه و
بنی عمرو بن عمیر بود نازل گردیده است.
و در بعضی از تفاسیر نوشتهاند که ولید بن مغیره در جاهلیت رباخوار بود هنگام مرگ بفرزندش خالد بن ولید سفارش کرد که
بازماندههاي ربائی که او از طایفه ثقیف طلبکار میباشد بستاند خالد پس از آنکه مسلمان شده بود تصمیم گرفت بقیه رباي مربور
را از آنها بگیرد این آیه نازل گردید و او را از گرفتن ربا منع نمود.
ولی مرحوم طبرسی در مجمع البیان مینویسد: این آیه در باره چهار برادر از قبیله ثقیف بنام مسعود و عبد یالیل و حبیب و ربیعه نازل
گردیده که این چهار ص: 537
برادر به بنی المغیرة قرض میدادند و ربا میگرفتند وقتی پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله بطائف وارد گردید با ثقیف صلح نمود این
چهار برادر مسلمان شدند ولی رباي خود را از مغیره درخواست میکردند تا آنجا که کار بمرافعه و مراجعه به عتاب بن اسید که
عامل پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله در مکه بود کشانیده شد عتاب جریان امر را برسول خدا نوشت سپس این آیه نازل گردید
روض الجنان و جامع البیان نیز این سبب نزول را نقل کردهاند.
امّا بنوشته کشف الاسرار آیه در باره عباس بن عبد المطلب و عثمان عفان نازل گردیده که قبل از نزول آیه ربا مقداري ربا طلبکار
صفحه 244 از 274
بودند و خواستند طلب خود را بگیرند پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله شنیدند و آنان را از گرفتن بقیه ربا منع فرمودند:
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 537
قوله تعالی وَ ذَرُوا ما بَقِیَ مِنَ الرِّبا ذرو- یعنی پراکندن، پاشیدن چنانکه در آیه 45 سوره کهف میفرماید فَأَصْ بَحَ هَشِیماً تَذْرُوهُ
الرِّیاحُ- ذرو و ذري هر دو بیک معنی است و دومی از باب ضرب یضرب آمده است.
و از این ماده است:
ذاري یعنی پاشنده چنانکه در آیه 1 سوره ذاریات میفرماید:
وَ الذَّارِیاتِ ذَرْواً. ص: 538
یعنی سوگند به پاشندگان پاشیدنی سخت.
و کلمه ذاري اسم فاعل و در اصل ذارو بوده است.
و این ماده در ضمن آیات قرآن بمعانی مختلفی بکار برده شده از آن جمله است:
1) بمعنی فرزند چنانکه در آیه 38 سوره آل عمران میفرماید: )
رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیَّۀً طَیِّبَۀً.
2) بمعنی پدران و نیاکان چنانکه در آیه 41 سوره یس میفرماید: )
وَ آیَۀٌ لَهُمْ أَنَّا حَمَلْنا ذُرِّیَّتَهُمْ فِی الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ.
3) بمعنی آفرینش چنانکه در آیه 179 سوره اعراف میفرماید: )
وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثِیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ ( 4) بمعنی زیر و رو کردن و پراکندن چنانکه در آیه 45 سوره کهف مذکور شد.
5) بمعنی مورچه زیر چنانکه در آیه 7 سوره زلزله میفرماید: )
فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ.
یعنی پس در آن روز هر کس باندازه وزن مورچه ریز کار نیک کرده پاداش آن را دریافت خواهد کرد.
ص: 539
[سوره البقرة ( 2): آیه 279 ] .... ص : 539
اشاره
( فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ إِنْ تُبْتُمْ فَلَکُمْ رُؤُسُ أَمْوالِکُمْ لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُونَ ( 279
ترجمه و شرح .... ص : 539
این آیه بیان منشاء جنگی است که زمینه آن را رباخوار فراهم میسازد و و پیداست که سر انجام هولانگیز چنین کارزار چه خواهد
بود زیرا انسان ناتوان در برابر چنین نیروي عظیم که همه چیز را میکوبد چه خواهد کرد بدون شک کسی از چنین صحنه مبارزه
صفحه 245 از 274
رهائی نیافته خود و افراد اجتماع به کیفر جنایتهاي خود خواهد رسید اینک خداوند بدینوسیله برباخواران اخطار کرده و میفرماید:
پس اگر چنین نکردید و بازمانده از ربا را گرفتید و از آن صرف نظر ننمودید بدانید و یقین کنید که بجنگ با خدا و رسولش
پرداختهاید ولی اگر از گرفتن ربا توبه کردید و بحرام بودن آن قائل شدید در اینصورت اصل سرمایههاي شما بدون سود از آن شما
است و میتوانید آن را مطالبه کرده و بگیرید زیرا در پس گرفتن سرمایه بدون ربا نه ستم میکنید و نه بر شما ستم وارد میشود مگر
اینکه مشارکتی در کار باشد که در اینصورت سود و زیان نیز تقسیم میشود و اسلام از آن جلوگیري نمیکند زیرا این عین عدالت
است.
و از این آیه چند موضوع استفاده میشود اول امضاي اصل ملک دوم ظلم ص: 540
بودن ربا سوم امضاي سایر معاملات چهارم حکومت اسلامی میتواند با توسل بزور از رباخواري جلوگیري بعمل آورد تا رباخواران
و ستم پیشهگان همچنان بمکیدن خون بینوایان و محرومان مشغول نباشند.
(280)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 540
ورنه بگذارید این فعل خسیس ز امر حق باشید سرکش چون بلیس
با خدا و با نبی دارید جنگ قتل را باشید لایق بیدرنگ
باز اگر گشتید و زان گردید بس اصل مال و مایه را گیرید پس
بگذرید از فرع آن از بیش و کم چون نکردي ظلم دوري از ستم
(280)
ص: 541
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 541
قوله تعالی فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ حرب یعنی جنگ چنانکه در آیه مورد بحث گذشت.
و از این ماده است:
محارب- یعنی کسی که سلاح بدست گرفته و ناامنی ایجاد کند چنانکه در آیه 33 سوره مائده میفرماید:
الَّذِینَ یُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ محراب- یعنی محل حرب با شیطان یا هواي نفس و جمعش محاریب است چنانکه در آیه 13 سوره
سباء میفرماید:
یَعْمَلُونَ لَهُ ما یَشاءُ مِنْ مَحارِیبَ وَ تَماثِیلَ و در ضمن آیات قرآن بمعانی مختلفی بکار برده شده از آن جمله است:
1) بمعنی کافر شدن چنانکه در آیه مورد بحث مذکور شد یعنی اگر رباخواري را ترك نکردید آگاه باشید که به پروردگار و )
رسولش کفر ورزیدهاید.
2) بمعنی کارزار چنانکه در آیه 57 سوره انفال میفرماید: )
فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِی الْحَرْبِ یعنی پس تو اي رسول چون با کافران مشغول کارزار شدي آنان را ص:
542
صفحه 246 از 274
پراکنده ساز.
3) بمعنی محراب مسجد چنانکه در آیه 21 سوره ص میفرماید: )
إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرابَ ( 4) بمعنی خود قبله چنانکه در آیه 39 سوره آل عمران میفرماید:
وَ هُوَ قائِمٌ یُصَلِّی فِی الْمِحْرابِ یعنی فرشتگان زکریا را ندا کردند هنگامیکه او در قبلهگاه بنماز ایستاده بود.
ص: 543
[سوره البقرة ( 2): آیه 280 ] .... ص : 540
اشاره
( وَ إِنْ کانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلی مَیْسَرَةٍ وَ أَنْ تَصَدَّقُوا خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ ( 280
ترجمه و شرح .... ص : 543
خداوند متعال پس از الغاء سود حاصل از ربا بحکم وَ ذَرُوا ما بَقِیَ مِنَ الرِّبا باصل بدهی پرداخته و بیان میکند چنانچه در اثر
تنگدستی نتواند وام خود را در سر موعد بپردازد لازم است باو مهلت داده شود تا گشایشی یابد و بتواند وامیکه اخذ نموده پرداخت
نماید و هیچگاه نمیتوان خانه و وسائل ضروري افراد را بخاطر بدهی آنها توقیف کرد و اگر طلبکار یک گام انسانی بردارد و از
تمام یا قسمتی از وام را تصدق کند و از آن بگذرد یا از حقوق واجبه خود محسوب بدارد بهتر خواهد بود اینک میفرماید:
و اگر بدهکار تنگدست و ندار باشد و قدرت پرداخت بدهی خود را نداشته باشد باید باو مهلت داده شود تا هنگامیکه توانائی
پرداخت بدهی خود را داشته باشد و گشایشی پدیدار گردد و اگر براستی قدرت پرداخت ندارد و فقیر و تنگدست است بدهی او را
ببخشید که براي شما از مهلت دادن بهتر و نیکوتر است زیرا ص: 544
به نیروي حیاتی تهیدستان کمک کرده و پایه اصلاح فردي و اجتماعی را پیریزي نمودهاید.
اگر شر را از خیر و سود را از زیان تشخیص دهید این حقیقت را تصدیق خواهید کرد زیرا صدقه افزایش واقعی دارد و از بین
نخواهد رفت.
از این آیه استفاده میشود که اگر بدهکاري قادر بر اداء دین خود نیست واجب است تا بفراهم شدن وسائل پرداخت دین باو مهلت
داده شود ولی اگر بگذرد از مهلت دادن بهتر است ولی واجب نیست.
(281)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 544
ور که ذو عسر است مهلت جایز است تا زمانی کو بوسعت فایز است
ور کنید آن را تصدق بهتر است گر کسی دانا بگنج گوهر است
یعنی ار دانید آن سلطان جود بر اجور منفقین خواهد فزود
صفحه 247 از 274
زان تصدق پس نکردي تو زیان گنجها بردي بهاي نیم جان
(281)
ص: 545
شأن نزول .... ص : 545
کلبی در سبب نزول این آیه گفته است: بنی عمرو بن عمیر به بنی مغیره گفتند اصل مال ما را بدهید ما از سود آن میگذریم ولی
بنی مغیره اظهار داشتند امروز ما بیچیز و پریشان هستیم و نمیتوانیم اصل بدهی را هم به پردازیم پس بما فرصت دهید تا موقعیکه
خرماي ما برسد بنی عمرو بن عمیر از مهلت دادن بآنها خودداري نمودند سپس خداوند متعال این آیه را نازل فرمودند و دستور
دادند که بآنها مهلت داده شود.
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 545
قوله تعالی وَ إِنْ کانَ ذُو عُسْرَةٍ.
عسر- یعنی دشواري، سختی، تنگی، فشار و نقیض یسر چنانکه در آیه 7 سوره طلاق میفرماید:
سَیَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ یُسْراً و از این ماده است:
عسر بر وزن کتف و عسیر بر وزن فعیل یعنی صعب و دشوار چنانکه در آیه 8 سوره قمر و 26 سوره فرقان میفرماید: أنوار العرفان فی
تفسیر القرآن، ج 4، ص: 546
یَقُولُ الْکافِرُونَ هذا یَوْمٌ عَسِرٌ- و کانَ یَوْماً عَلَی الْکافِرِینَ عَسِیراً.
تعاسر- در فشار قرار گرفتن، دشوار شدن چنانکه در آیه 6 سوره طلاق میفرماید:
وَ إِنْ تَعاسَرْتُمْ فَسَتُرْضِعُ لَهُ أُخْري عسرة یعنی تنگی و فشار در امور معیشت، تنگدستی چنانکه در آیه مورد بحث گذشت.
عسري- مؤنث اعسر حالت سختی و فشار بیشتر چنانکه در آیه 10 سوره لیل میفرماید:
فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْري یعنی پس او را براي حالت سختري آماده میسازیم.
ص: 547
[سوره البقرة ( 2): آیه 281 ] .... ص : 547
اشاره
( وَ اتَّقُوا یَوْماً تُرْجَعُونَ فِیهِ إِلَی اللَّهِ ثُمَّ تُوَفَّی کُلُّ نَفْسٍ ما کَسَبَتْ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ ( 281
ترجمه و شرح .... ص : 547
صفحه 248 از 274
این آیه آخرین آیهاي است که بر پیغمبر اکرم نازل گردیده چنانکه سوره نصر نیز آخرین سورهاي است که بر رسول اکرم نازل
شده است ولی این آیه را پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله طبق سفارش جبرئیل پس از آیه 28 تا 281 از سوره بقره قرار دادند و این
آیه مردم را دعوت میکند تا از روز که در آن روز بسوي خدا باز میگردند بترسند و بدانند در آن روز بحساب کامل آنچه در این
دنیا کسب کردهاند مو بمو رسیدگی خواهد شد و بدون کم و کاست باو داده خواهد شد و هرگز کسی از آنچه استحقاق دارد
بیبهره نگشته و ستمی در کار نخواهد بود اینک میفرماید:
پروا کنید از روزي که در آن روز بجانب خدا بازمیگردید و سپس بهر کس آنچه را که انجام داده بطور کامل و بدون کم و کسر
پس داده میشود و باحدي ستم نخواهد شد یعنی نه از پاداش خوبان کاسته خواهد شد و نه بر عذاب بدان افزوده میگردد.
و این آیه یکی از آیاتی است که به تجسم اعمال انسان در روز قیامت دلالت دارد.
(273)
ص: 548
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 548
می به پرهیزید از روزي شما که در آن گردید راجع بر خدا
پس بهر نفسی رسد بیگفتگو آنچه کرده کسب از نیک و بد او
نیست ظلمی بهر ایشان در حساب کشته خود بدروند از شیخ و شاب
(282)
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 548
قوله وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ واو حرف بیست هفتم از الفباي عربی و در حساب ابجد عدد شش است اهل لغت براي آن شانزده معنی ذکر
کردهاند از جمله:
1) عطف در اینصورت معنی آن مطلق جمع میان دو چیز یا چند چیز است گاهی شیء را بر صاحبش عطف میکند چنانکه در آیه )
15 سوره عنکبوت میفرماید:
فَأَنْجَیْناهُ وَ أَصْحابَ السَّفِینَۀِ و گاهی بر سابقش عطف میکند چنانکه در آیه 26 سوره حدید میفرماید: أنوار العرفان فی تفسیر القرآن،
ج 4، ص: 549
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً وَ إِبْراهِیمَ و نیز بلاحقش عطف میکند چنانکه در آیه 3 سوره شوري میفرماید:
کَ ذلِکَ یُوحِی إِلَیْکَ وَ إِلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکَ اللَّهُ ( 2) واو حالیه که بر سر جمله اسمیه درمیآید چنانکه در آیه 12 سوره یوسف
میفرماید:
لَئِنْ أَکَلَهُ الذِّئْبُ وَ نَحْنُ عُصْ بَۀٌ لکن زمخشري معتقد است که واو حالیه بر جملهاي که صفت است براي تأکید اثبات صفت براي
موصوف داخل میشود همانطوریکه واو بر جمله حالیه درمیآید چنانکه در آیه 22 سوره کهف میفرماید:
وَ یَقُولُونَ سَبْعَۀٌ وَ ثامِنُهُمْ کَلْبُهُمْ ( 3) واو قسم چنانکه در آیه 2 و 3 سوره یس میفرماید:
وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ ( 4) واو ثمانیۀ ( 5) واو زائد و غیر اینها که در کتب اهل لغت و ادب بطور تفصیل بیان گردیده
صفحه 249 از 274
است.
ص: 550
[سوره البقرة ( 2): آیه 282 ] .... ص : 550
اشاره
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا تَدایَنْتُمْ بِدَیْنٍ إِلی أَجَلٍ مُسَ  می فَاکْتُبُوهُ وَ لْیَکْتُبْ بَیْنَکُمْ کاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَ لا یَأْبَ کاتِبٌ أَنْ یَکْتُبَ کَما عَلَّمَهُ اللَّهُ
فَلْیَکْتُبْ وَ لْیُمْلِلِ الَّذِي عَلَیْهِ الْحَقُّ وَ لْیَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَ لا یَبْخَسْ مِنْهُ شَیْئاً فَإِنْ کانَ الَّذِي عَلَیْهِ الْحَقُّ سَ فِیهاً أَوْ ضَ عِیفاً أَوْ لا یَسْتَطِیعُ أَنْ یُمِلَّ
هُوَ فَلْیُمْلِلْ وَلِیُّهُ بِالْعَدْلِ وَ اسْتَشْهِدُوا شَ هِیدَیْنِ مِنْ رِجالِکُمْ فَإِنْ لَمْ یَکُونا رَجُلَیْنِ فَرَجُلٌ وَ امْرَأَتانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَداءِ أَنْ تَضِ لَّ
إِحْداهُما فَتُذَکِّرَ إِحْداهُمَا الْأُخْري وَ لا یَأْبَ الشُّهَداءُ إِذا ما دُعُوا وَ لا تَسْئَمُوا أَنْ تَکْتُبُوهُ صَغِیراً أَوْ کَبِیراً إِلی أَجَلِهِ ذلِکُمْ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ وَ
أَقْوَمُ لِلشَّهادَةِ وَ أَدْنی أَلَّا تَرْتابُوا إِلَّا أَنْ تَکُونَ تِجارَةً حاضِ رَةً تُدِیرُونَها بَیْنَکُمْ فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَلَّا تَکْتُبُوها وَ أَشْهِدُوا إِذا تَبایَعْتُمْ وَ لا
( یُضَارَّ کاتِبٌ وَ لا شَهِیدٌ وَ إِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِکُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ اللَّهُ وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ( 282
ص: 551
ترجمه و شرح .... ص : 551
خداوند متعال در آیات پیش پس از تشویق بانفاق و تحریم ربا و بیان وجوب مهلت دادن بوامدار تنگدست اکنون در این آیه که
مفصلترین آیات قرآن است هیجده دستور در مورد داد و ستد مالی و براي تحکیم معاملات غیر ربوي بیان فرموده تا همه مؤمنین
شرایط و حدود آن را بشناسد و اموري را که ممکن است در هر یک از دو طرف معامله مؤثر باشد از نظرشان دور ندارند و راه
نفوذ ربا و بهرهکشی از بینوایان بکلی بسته گشته و روابط اقتصاد سالم و گردش عادلانه ثروت بکار افتد و بطوریکه دانشمندان و
قانونگزاران جدید اعتراف دارند اسلام در این شکل قانونگزاري قریب ده قرن بر قوانین جدید جهان پیشی گرفته است اینک
میفرماید:
اي کسانی که ایمان آوردهاید هنگامیکه داد و ستدهاي غیر پایاپاي و غیر ص: 552
نقدي میکنید و بر اثر وام یا معامله بیکدیگر بدهی مدتداري را بر عهده میگیرید آن را بنویسید و ثبت نمائید تا موقع نیاز بآن
رجوع نمائید تا بعدا جاي هیچگونه گفتگوئی پیدا نشود و باید میان شما نویسندهاي از روي عدالت و درستی سند را بنویسد و بر
دین و مدت آن نیفزاید و یا از آنها چیزي کم نکند و نویسنده نباید از نوشتن سر باز زند و خودداري کند بلکه با نوشتنش بمردم
خدمت نماید همان گونه که خداوند باو تعلیم داده و نوشتن از روي عدل و داد را باو آموخته است پس بشکرانه اینکه خداوند او
را از این موهبت الهی برخوردار نموده و او را بر نوشتن توانا ساخته بنویسد و سرباز نزند و کار نوشتن را بر خود سنگین مپندارد
پس از بیان لزوم نوشتن سند به این که کدام یک از طرفین مقابله باید املاء کند میفرماید:
و آن کس که حق بر ذمه اوست باید املاء کند و موضوع را بیان نماید تا کاتب بنگارد و آن را روي کاغذ بیاورد ولی باید بدهکار
از خدا بترسد و بر خلاف آنچه که واقع شده سخنی نگوید و چیزي فرو گذار ننماید بلکه همه را بگوید تا بنویسند زیرا شخص
بدهکار شایسته آن است که اقرار بوام و اندازه آن کند و شرط و مدت آن را معلوم بدارد تا نویسنده همانگونه که او میگوید
صفحه 250 از 274
بنویسد و این موضوع بخاطر این است که اگر اختیار نوشتن بدست وام دهنده باشد ممکن است مقدار وام را زیادتر کرده یا شرایط
و مدت آن را بسود خویش تغییر دهد و وام گیرنده نیز بواسطه احتیاجی که دارد نتواند چیزي بگوید و اگر کسی که مدیون است و
حق بر ذمه اوست سفیه و کم خرد باشد و نتواند سود و زیان خود را تشخیص دهد یا از نظر بدن یا فهم و علم ضعیف باشد مانند
کودك و پیر سالخورده و مجنون یا بواسطه نادانی و لکنت زبان و غیره قادر بر املاء نباشد باید قیم یا ولی او یا مترجم دین را از
روي عدل و درستی و بدون تصرف شخصی املاء کرده و ص: 553
سند را تنظیم نماید و علاوه بر نوشتن باید بر این دین و معامله و کاغذي که نوشته شده دو نفر از مردان خود را گواه بگیرید یعنی
دو نفر از مسلمانان بالغ که مورد اطمینان و معروف بصلاح باشند باید سند و جریان معامله را گواهی کنند و اگر دو شاهد مرد
موجود نباشد یک مرد و دو زن از کسانیکه مورد رضایت و اطمینان شما باشند بشهادت انتخاب کنید و این دو زن باید باتفاق
یکدیگر اداء شهادت کنند که اگر یکی از آنها خطا کرد و یا موضوع را فراموش کرد دیگري باو یاد آوري کند زیرا زن با
انگیزههاي خاصی که دارد بضبط اینگونه امور و شهادت بآن کمتر دقت مینماید و بیشتر تحت تأثیر عواطف و احساسات واقع میشود
از این رو یک نفر دیگر باو اضافه میشود تا اگر یکی اشتباه کرد و یا تحت تأثیر قرار گفت دیگري از او جلوگیري بعمل آورد تا وي
بمتن وقایع باز گشته و و درست گواهی دهد و آنگاه که گواهان براي اداء شهادت خواسته میشوند نباید سر باز زنند زیرا کتمان
شهادت از گناهان کبیره است و از کتابت دین و معامله خواه کوچک باشد یا بزرگ که تا سر رسیدشان مینویسید خسته و آزرده
نشوید و به بهانه آنکه وام ناچیز است از نوشتن آن شانه خالی نکنید زیرا این قوانین و آئینها نزد خدا عادلانهتر و براي اقامه
شهادت استوارتر و براي جلوگیري از دو دلی و بدبینی نزدیکترین راه است و بدین ترتیب حکمت و فلسفه همه این دستورات روشن
میگردد و دو طرف معامله بضرورت این قانون و درستی عمل آن قانع میگردند مگر اینکه موضوع معامله داد و ستد نقدي باشد
که آن را در میان خودتان دست بدست میگردانید پس در این هنگام گناهی براي شما نیست که آن را ننویسد زیرا بیمی از بابت
شک و نسیان در آن نیست ولی از نفی جناح استفاده میشود که اگر براي معاملات نقدي هم سند تنظیم گردد بهتر است أنوار
ص: 554
و در خرید و فروش نقدي گر چه تنظیم سند لازم نیست ولی باز هم شاهد بگیرید یا بتفسیر دیگر هر داد و ستدي را آشکارا و در
معرض مشاهده دیگران انجام دهید تا از فریب و حیله بدور باشد.
سپس میفرماید: که بنویسنده و شاهد بخاطر حقگوئی و حق نویسی نباید زیانی برسد و یا آنها را تحت فشار قرار دهند و یا بتفسیر
دیگر نویسنده و گواه نباید ببدهکار و بستانکار زیان برسانند یعنی نویسنده خلاف واقع چیزي ننویسد و گواه به بر خلاف حق
شهادت ندهد و یا از کتابت و شهادت امتناع نورزند تا بدینوسیله به متعاملین ضرر برسانند و اگر چنین کنید یعنی آنچه که موجب
ضرر و زیان است بجا آورید از فرمان خدا خارج شدهاید و فسقی را مرتکب گشتهاید و از مخالفت دستورات خدا بترسید و خدا
آنچه که موجب حفظ نفوس و اموال و روابط شما است و آنچه را که در زندگی مادي و معنوي بدردتان میخورد بشما تعلیم
میدهد و خدا بهمه چیز دانا است و مفاسد و مصالح امور را میداند.
(283)
ص: 555
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 555
اهل ایمان از شما تا مدتی قرض خواهد گر کسی ور شدتی
صفحه 251 از 274
پس بعدل آن را نویسد کاتبی تا که باشد حجت هر طالبی
هم نباید تا کند کاتب ابا آنچه بنوشته ز تعلیم خدا
و آنچه مدیون کرده بر آن اعتراف بیزیاد و نقص و بیخوف و خلاف
ترسد از پروردگار خود که او کرده خلق و میدهد رزق و گلو
وقت اقرار ار که مدیون اخرس است یا سفیه اقرار با دیگر کسی است
هست یعنی بر ولی عدل او کاقرب است از غیر بر وي خیرجو
هم دو تن گیرید شاهد از رجال یا ز یک مرد و دو زن نیکو فعال
در شهادت نیکشان دارند خلق نیستشان بر شید و زرق آلوده دلق
ور یکی را رفته چیزي از نظر شاید ار آرد بیادش آن دگر
و آن گواهان نیست در نیکی روا که نمایند از رهی آن را ابا
چون بخوانندش درآید بیدرنگ بر گواهی هم از آن ناید به تنگ
از اداء آن نیاید بر ستوه از ره لا تسأموا ان تکتبوه
بر صغیر است ار چه حق یا کبیر در شهادت شرط شد صدق ضمیر
تا رسد هنگام آن دین راستتر نزد حق کز جهر و سر دارد خبر
اقوم آمد مر گواهی را که دور باشد از سهو و غلط اندر امور
در گواهی حفظ چشم شاهد است گر نباشد حفظ بر شک وارد است
اقوم اعنی مبلغ و مدّت تمام باشدش ور حفظ چون آید مقام
ص: 556
جز که گردد منتقل در اتجار نقد از دستی بدستی در قرار
یافت دور از نقد و نسیه بر صلاح بینتان پس بر شما نبود جناح
گر که ننویسند آن را بیملال ز آنکه هست اقرب به ریب و احتمال
شاهد اندر بیعها گیرید باز شاهدي کور است در خلق امتیاز
آبروي علم و عقل اندوخته نی که شهري بهر شمعی سوخته
نیست بهر کاتب و شاهد گزند گر کسی این کرده باشد ناپسند
گر کنید این فسق و نافرمانی است ز امر حق بگذشتن از نادانی است
ز او بپرهیزید یعنی از خدا کز کرم آموزد اینها بر شما
اوست دانا بر امور از جزء و کل بر شما بنمود انواع سبل
(283)
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 556
قوله تعالی أَجَلٍ مُسَ  می اسم- نام لفظی است که بر چیزي گذارده شود تا از سایر چیزها متمایز گردد چنانکه در آیه 25 سوره انسان
میفرماید:
صفحه 252 از 274
وَ اذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ بُکْرَةً وَ أَصِیلًا و از این ماده است: ص: 557
سمی- یعنی همنام چنانکه در آیه 7 سوره مریم میفرماید:
نُبَشِّرُكَ بِغُلامٍ اسْمُهُ یَحْیی لَمْ نَجْعَلْ لَهُ مِنْ قَبْلُ سَمِیا یعنی ترا بفرزندي مژده دهم نامش یحیی است و قبلا کسی را بدین نام قرار
ندادهایم.
مسمی- یعنی نامگذاري شده، تعیین شده چنانکه در آیه 2 سوره انعام میفرماید:
ثُمَّ قَضی أَجَلًا وَ أَجَلٌ مُسَ  می عِنْدَهُ یعنی سپس مدتی مقرر داشت و مدت تعیین شده نزد اوست.
تسمیۀ یعنی نامیدن، نام گذاري کردن چنانکه در آیه 27 سوره نجم میفرماید:
إِنَّ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ لَیُسَ مُّونَ الْمَلائِکَ ۀَ تَسْمِیَۀَ الْأُنْثی یعنی آنانکه بقیامت ایمان ندارند ملائکه را مؤنث توصیف میکنند و
میگویند ملائکه دختران خدایند چنانکه در آیه 19 سوره زخرف نیز میفرماید:
وَ جَعَلُوا الْمَلائِکَۀَ الَّذِینَ هُمْ عِبادُ الرَّحْمنِ إِناثاً
ص: 558
[سوره البقرة ( 2): آیه 283 ] .... ص : 558
اشاره
وَ إِنْ کُنْتُمْ عَلی سَ فَرٍ وَ لَمْ تَجِ دُوا کاتِباً فَرِهانٌ مَقْبُوضَ ۀٌ فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُ کُمْ بَعْضاً فَلْیُؤَدِّ الَّذِي اؤْتُمِنَ أَمانَتَهُ وَ لْیَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَ لا تَکْتُمُوا
( الشَّهادَةَ وَ مَنْ یَکْتُمْها فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ ( 283
ترجمه و شرح .... ص : 558
این آیه براي تکمیل وام بذکر حالت خاص آن میپردازد و دستاویز دیگري براي حفظ و نگهداري مال بدست میدهد و آن در
صورتی است که متعاملین در سفر باشند و دسترس به کاتب نداشته باشند در این صورت براي آسانی معامله و براي آنکه ضمانت
اجرائی در میان باشد شارع مقدس عقد زبانی و بدون نوشتن را اجازه میدهد ولی براي ضمانت وام گروگانی را قرار میدهد و
گروگان بایستی در اختیار وام دهنده باشد تا با اطمینان کامل معامله را انجام دهد اینک میفرماید:
و اگر شما متعاملین در حال سفر باشید و یا در سفر هستید و نویسندهاي ص: 559
نیابید که امر تداین یا تبایع شما را بنویسد در اینصورت میتوانید بجاي نوشته و گواهان گروگان بگیرید مشروط بر اینکه گروگان
در اختیار طلبکار قرار بگیرد و گر نه باجماع عقد رهن منعقد نخواهد بود و همچنین در حال حضر نیز اگر به کاتب و شاهد
دسترسی نداشته باشید میتوانید تنها بگروگان اکتفا نمائید و اینکه تنها سفر را نام برده بخاطر این است که احتیاج بگرو معمولا در
سفر و یا در حال سفر رفتن بیشتر است ولی همه این احکام یعنی تنظیم سند و گرفتن گواه و قرار دادن وثیقه در صورتی است که
طرفین معامله بیکدیگر اطمینان نداشته باشد و اگر بیکدیگر اطمینان کامل داشته باشید گروگان لازم نیست و بستانکار میتواند بدون
نوشته و گروگان به بدهکار وام بدهد اما کسیکه امین شمرده شده و بستانکار بدون اخذ گروگان چیزي باو داده است باید امانت و
بدهی خویش را بموقع به پردازد تا هم رابطه و تعاون پایدار گردد و هم بدبینی و بد اندیشی گسترش نیابد و در اداي امانت و
صفحه 253 از 274
رعایت حقوق داین از خدائی که پروردگار اوست بترسد و در پرداخت بدهی خود نادرستی و خیانت نکند و چون اصولا کسانیکه
از حقوق دیگران مطلع هستند باید بموقع دعوت به شهادت آن را کتمان نکنند لذا میفرماید: و شهادت را پنهان ننمائید زیرا کسیکه
شهادت و گواهی را پنهان نماید قلبش گناهکار است زیرا کتمان شهادت انکار قلبی است که حق صاحب حق را تضییع میکند و در
پایان باحاطه علمی پروردگار هشدار داده و میفرماید: هرگز حقوق مردم را تضییع نکنید و شهادت را کتمان ننمائید زیرا خداوند
بآنچه بوسیله قلب و دل انجام میدهید بآن آگاه است و شما را در مقابل کردارتان جزا خواهد داد. ضمنا از جمله فان امن استفاده
میشود که دستور این آیات از کتابت و شهادت و رهانت و امر ارشادي و از راه احتیاط است تا حقوق مردم ضایع نشود و وجوب
شرعی و امر ص: 560
مولوي نیست زیرا وقتی امانت و امنیت در میان مردم رواج یافت دیگر احتیاج به ثبت و شهادت موردي نخواهد داشت و جمله ذلِکُمْ
أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ وَ أَقْوَمُ لِلشَّهادَةِ وَ أَدْنی أَلَّا تَرْتابُوا نیز دلیل همین ارشاد است.
(284)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 560
در سفر باشید ور با صاحبی که نیابید اندر آن ره کاتبی
آنکه خواهد قرض از او گیرید رهن بهر اطمینان دل این نیست وهن
ور کسی ایمن شود از دیگري قرض بر وي تا دهد سیم و زري
باید آن مدیون بحفظ مذهبش ردّ نماید مال را بر صاحبش
از خدا ترسد که او همراه بود ز آنچه شد ما بینشان آگاه بود
هم مکن پنهان شهادت را که آن شد گناه قلب و بس دارد زیان
فعل بنده ثبت طومار شه است بر هر آنچه میکنید او آگه است
(284)
ص: 561
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 561
قوله تعالی وَ لَمْ تَجِ دُوا کاتِباً وجد- بفتح واو وجد بضم واو، وجود، وجدان یعنی پیدا کردن، رسیدن دست یافتن و در خدا چنانکه
راغب گفته بمعنی علم است چنانکه در آیه 102 سوره اعراف میفرماید:
وَ ما وَجَدْنا لِأَکْثَرِهِمْ مِنْ عَهْدٍ یعنی در بسیاري از آنها وفائی بعهد نیافتیم و دانستیم که وفائی بعهد خدا ندارند.
و از این ماده است.
واجد یعنی یابنده موجود یعنی یافته شده، در دسترس.
و این ماده در ضمن آیات قرآن بمعانی مختلفی بکار برده شده از آن جمله است:
1) بمعنی خواندن چنانکه در آیه 49 سوره کهف میفرماید: )
وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً وَ لا یَظْلِمُ رَبُّکَ أَحَداً ( 2) بمعنی دیدن چنانکه در آیه 89 سوره نساء میفرماید:
صفحه 254 از 274
وَ اقْتُلُوهُمْ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ ( 3) بمعنی توانائی چنانکه در آیه 92 سوره نساء میفرماید: ص: 562
فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ شَهْرَیْنِ مُتَتابِعَیْنِ ( 4) بمعنی دانستن چنانکه در آیه 102 سوره اعراف مذکور شد.
5) بمعنی برخورد کردن چنانکه در آیه 23 سوره قصص میفرماید: )
وَ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمُ امْرَأَتَیْنِ تَذُودانِ ( 6) بمعنی ممکن شدن چنانکه در آیه 6 سوره طلاق میفرماید:
أَسْکِنُوهُنَّ مِنْ حَیْثُ سَکَنْتُمْ مِنْ وُجْدِکُمْ
ص: 563
[سوره البقرة ( 2): آیه 284 ] .... ص : 563
اشاره
لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ إِنْ تُبْدُوا ما فِی أَنْفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحاسِبْکُمْ بِهِ اللَّهُ فَیَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ عَلی
( کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ( 284
ترجمه و شرح .... ص : 563
این آیه در حقیقت تعلیل بر نهی لا تَکْتُمُوا الشَّهادَةَ و توضیح بر جمله فانه اثم قلبه و تفصیل وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ است و بیان میکند
که خدا تنها گناهان ظاهري را محاسبه نمیکند بلکه گناهان باطن و قلبی را نیز مورد محاسبه قرار خواهد داد یعنی اگر آشکار کنید
آنچه در نفوس شما است یا پنهان دارید خداوند بسبب آن حساب شما را خواهد رسید اینک میفرماید:
آنچه در آسمانها و زمین است از کرات بیکران آسمان و آنچه در آنها است و آفریدههاي بیشمار که در زمین است همه از آن خدا
و مختص بخدایتعالی است و در حیطه قدرت و توانائی آفریدگار است بنابراین آنچه را که در نفوس خویشتن و در باطن خود دارید
خواه آنرا آشکار کنید یا آن را پنهان دارید مانند کتمان شهادت و دوستی مشرکین و غیر اینها خداوند شما را روز قیامت طبق آن
محاسبه ص: 564
میکند و هر یک از حالات و صفات پسندیده و ناپسند و ملکات و عادات نیک و بد که از شئون روح و روان انسانی است مورد
بررسی قرار میدهد یا بتفسیر دیگر عملی که از شما سر میزند خواه براي خدا باشد یا بغیر خدا اگر نیت خود را آشکار سازید یا
پنهان خدا از آن آگاه است و مطابق آن در مورد شما حسابرسی میکند سپس هر که را بخواهد و شایستگی داشته باشد بفضل و
کرم خود میبخشد و هر- که را بخواهد و مستحق باشد بعدل خود عذاب میکند و خداوند بر هر چیز توانا است و کسی نمیتواند
جلو خواست و توانائی او را بگیرد.
(277)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 564
هست از حق آنچه در ارض و سما است واقف از وزن شمار ما سوا است
صفحه 255 از 274
آنچه اندر نفس خود مخفی کنید یا که ظاهر داند آن شاه فرید
مینماید مر شما را او شمار بر وي اعنی بر فعال و بر شعار
پس بیامرزد هر آنکس را که خواست هم معذب دارد آن را کش سزاست
مر توانائیست حق را در امور بر هر آن چیزي است قادر بیقصور
قصر یعنی نیست قدرت بر گزاف قدرتش باشد بحکمت بیخلاف
(285)
ص: 565
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 565
قوله تعالی أَوْ تُخْفُوهُ خفاء یعنی پنهانی، نهانی چنانکه در آیه 5 سوره آل عمران میفرماید:
إِنَّ اللَّهَ لا یَخْفی عَلَیْهِ شَیْءٌ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی السَّماءِ این ماده از باب ضرب یضرب متعدي و بمعنی ظاهر کردن و پنهان نمودن هر
دو آمده و از باب علم یعلم لازم و بمعنی پنهانی بکار برده شده است و طبق نوشته اقرب الموارد از اضداد است ولی ثلاثیهاي آن
در ضمن آیات قرآن همه از باب علم یعلم و بمعناي پنهان و پوشیدگی آمده است.
و از این ماده است:
اخفاء یعنی پنهان کردن، پوشاندن چنانکه در آیه 1 سوره ممتحنه میفرماید:
وَ أَنَا أَعْلَمُ بِما أَخْفَیْتُمْ وَ ما أَعْلَنْتُمْ استخفاء یعنی طلب پنهان کردن چنانکه در آیه 108 سوره نساء میفرماید:
یَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَ لا یَسْتَخْفُونَ مِنَ اللَّهِ وَ هُوَ مَعَهُمْ
خافیۀ یعنی پوشیده چنانکه در آیه 18 سوره حاقه میفرماید:
یَوْمَئِذٍ تُعْرَضُونَ لا تَخْفی مِنْکُمْ خافِیَۀٌ خفیه یعنی پنهانی چنانکه در آیه 55 سوره اعراف میفرماید:
ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْیَۀً إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ اخفی یعنی مخفیتر چنانکه در آیه 7 سوره طه میفرماید:
وَ إِنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ یَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفی یعنی اگر سخن آشکار گوئی او نهان و نهانتر را میداند.
ص: 566
توضیحات .... ص : 566
1) مفسرین در ذیل آیه: )
الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبا لا یَقُومُونَ إِلَّا کَما یَقُومُ الَّذِي یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطانُ مِنَ الْمَسِّ.
در باره ربا و رباخوار مطالب گوناگونی نوشتهاند که بعضی از آنها بطور خلاصه نوشته میشود.
ربا یکی از معاصی کبیره است که آیات و اخبار در حرمت آن و شدّت عقوبت رباخوار بسیار است و حرمت آن مخصوص بگیرنده
نیست بلکه دهنده و واسطه و شاهد و کاتب نیز در معصیت آن سهیم هستند تفسیر نور الثقلین مینویسد:
رباخوار از دنیا نمیرود مگر اینکه بنوعی از جنون مبتلا خواهد شد و طبق دستور پیغمبر اکرم زیاد گرفتن در شش چیز حرام است:
طلا، نقره، گندم، جو، خرما، نمک و بعضی کشمش را نیز اضافه کردهاند اما بین فقهاي اهل تسنن در موضوع ربا اختلاف است ابو
حنیفه و تابعین او و اهل عراق و مذهب شافعی و اهل حجاز معتقدند که ربا در اثمان مانند طلا و نقره حرام و در مأکولات و
صفحه 256 از 274
مشروبات و چیزهاي دیگر حرام نیست ولی مالک رباء را در مأکولات میداند اما علماء شیعه میگویند ربا در چیزهائی میباشد که با
کیل و وزن معامله میشود و بین پدر و پسر و زن و شوهر هم ربا نیست و همچنین ربا گرفتن را از کافر جایز میدانند و رباء باتفاق
فقهاء در معامله نقدي و نسیه هر دو واقع میشود ولی بعضی از پیشینیان گفتهاند ربا فقط در نسیه است زیرا در دوران جاهلیت فقط
ربا در ص: 567
مورد تأخیر افتادن طلب از وقت مقرر بود که خداوند آن را حرام کرده است و جاي تفصیل این موضوعات در کتب فقهیه است و
اما در مذمت رباخوار یکی از عرفاء میگوید:
رباخوار از تمام مرتکبین معاصی کبیره بد حالتر است زیرا هر کاسبی را در آنچه کسب میکند توکلی بخدا هست و پیش از کسب
مقداریکه باو میرسد غیر معلوم است ولی رباخوار روزي خود را معین نموده و اصلا بخدا توکل و اعتمادي ندارد از این رو خداوند
متعال او را بخودش و عقلش واگذار میکند و از تحت نگهبانی و پناه خویش او را بیرون میبرد لذا او تحت تسلط شیطان قرار
میگیرد و در روز رستاخیز رابطه او و خداي عز و جل مانند سایر مردمی که با خدا ارتباط داشته و باو توکل نموده بودند نخواهد
بود لذا مانند مصروعی میماند که شیطان او را مخبّط نموده و راهی بمقصد خویش پیدا نمیکند و از همین علامت است که روز
قیامت رباخواران شناخته میشوند و تعبیر قرآن که رباخوار را بکسیکه تعادل وجود خود را از دست داده تشبیه میکند شاید کنایه از
این باشد که انسان موقعی داراي استقامت میشود و بآخرین کمال انسانی نایل میگردد که در تمام امور درجه اعتدال و حد وسط را
رعایت کند کسیکه مال مردم را بلا عوض و بربا میگیرد چنین کسی از حد اعتدال خارج گردیده و استقامت در طریق انسانیت را
از دست داده است و مثل آدم دیوانهاي میماند که قوه ممیزه وي مختل شده باشد زیرا او با این عملش تعادل اقتصادي جامعه را
بهم زده و یک نوع تبادل اقتصادي ناسالم بوجود آورده و بذر کینه و دشمنی را در دلها کاشته است زیرا او فقط سود پول را در نظر
میگیرد و بضرر و زیان بدهکاران هرگز توجهی ندارد از این رو رباخواري از نظر اخلاقی اثر فوق العاده بدي را در روحیه
بدهکاران و وام ص: 568
گیرندگان بجا میگذارد و از اینکه سر چشمه جنون و صرع از شیطان است که قرآن از آن به مس الشیطان تعبیر نموده و یا از
بیماریهاي روانی و جنون است که در میان اعراب زمان جاهلیت معمول بوده نه اینکه حقیقتا شیطان تأثیري در روح انسان گذاشته
باشد گو اینکه بعضی از اعمال نادرست شیطانی در ایجاد بیماریهاي روانی بیتأثیر نیست.
2) آیه شریفه یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا تَدایَنْتُمْ بِدَیْنٍ طولانیترین آیات قرآن است و سوره مبارکه بقره که شامل پانصد حکم از )
احکام الهی است این آیه و آیه بعد بنا بنوشته تفسیر ابو الفتوح رازي شامل بیست و پنج حکم از آن احکام میباشد که همه آنها
مربوط به داد و ستد مالی و در مورد امور معامله است اینک بترتیب بیان میگردد:
1) اگر به شخصی قرض دادید و یا معامله کردید آن را با تمام خصوصیاتش بنویسید تا بعدا هیچگونه اشتباهی رخ ندهد. )
2) نویسنده قرار داد باید عادل باشد تا ظلم و تعدي واقع نشود و عین واقع را بنویسد. )
3) نویسنده بپاس موهبتی که خدا باو داده است نباید از نوشتن امتناع ورزد و باید سند را بطور دقیق تنظیم نماید. )
4) باید بدهکار املاء کند و بگوید تا کاتب بنویسد زیرا اصولا اعتراف و اقرار بدهکار در تنظیم اسناد اعتبار بیشتري دارد. )
5) به بدهکار باید موعظه کرد که از خدا بترسد و غل و غشی در معامله نداشته باشد و چیزي را فرو گذار نکند و همه را بگوید تا )
بنویسند.
6) در صورتی که معامله مربوط به سفیه و طفل و ضعیف و دیوانه باشد و ص: 569 )
نتواند نفع و ضرر خویش را تشخیص دهد باید ولی او بجایش قرار داد را املاء کند تا نویسنده سند بنویسد.
7) علاوه بر املاء مدیون و نوشتن کاتب باید طرفین در قرار داد خود دو نفر مرد شاهد بگیرند. )
صفحه 257 از 274
8) در صورتی که دو مرد حاضر نباشند یک مرد و دو زن را باید شاهد بگیرند. )
9) هر مرد و زنی شایستگی گواه بودن را ندارند باید شهود مورد اطمینان و عادل باشند. )
10 ) در صورتی که دو مرد شاهد باشند هر کدام مستقلا میتوانند شهادت بدهند امّا اگر شهود یک مرد و دو زن باشند باید آن دو )
زن باتّفاق یکدیگر شهادت بدهند تا اگر یکی از آنها اشتباه کرد نفر دوم باو تذکر بدهد.
11 ) وقتی شهود را براي اداء شهادت طلبیدند نباید از اقامه شهادت ابا کند. )
12 ) بدهی کم باشد یا زیاد باید آن را بنویسند نه اینکه بخاطر کم بودن دین از تنظیم سند خودداري شود. )
13 ) اگر براي دین اندك نیز گواه بگیرند و بنویسند پیش خدا بعدالت نزدیکتر است. )
14 ) تنظیم سند و دقت در آن بطریق مذکور پیش خدا محکمتر و درستتر است. )
15 ) اینطور عمل کردن مانع ایجاد بد بینی در میان افراد خواهد بود. )
16 ) در صورتی که معامله نقدي باشد نوشتن قرار داد لازم نیست و شهود ص: 570 )
و تنظیم سند در صورتی است که معامله نسیه یا معامله سلم یا قرض و دین باشد.
17 ) در معامله نقدي نوشتن لازم نیست ولی باید شاهد بگیرند. )
18 ) نویسنده و شهود نباید بخاطر رعایت حق مورد اذیت و آزار قرار بگیرد. )
19 ) اگر کسی از شهود و یا نویسنده سند را اذیت کند مرتکب فسق گشته و از راه بندگی خارج گردیده است. )
20 ) موعظه میکند که از خدا بترسید و بدانید که این قوانین از طرف خداوندي است که از همه مصالح و مفاسد مردم آگاه است. )
21 ) اگر در سفر باشید و نوشتن میسر نشود باید بدهکار براي جلب اطمینان بستانکار چیزي بعنوان وثیقه و گروگان به طلبکار )
بدهد.
22 ) نوشتن سند و گرفتن شهود و گذاشتن وثیقه در صورتی است که نسبت بیکدیگر اطمینان نداشته باشند و الا احتیاجی باین امور )
نخواهد بود.
23 ) کسیکه باو اطمینان کردهاند باید از خدا بترسد و بموقع حق او را ادا نماید. )
24 ) شهود نباید شهادت خود را کتمان نموده و مرتکب گناه بزرگی گردد. )
25 ) کتمان شهادت و عدم اظهار آن قلب را که سلطان بدن است فاجر و گنهکار میکند. )
3) کلمه تداینتم اگر بر تحقق دین دلالت میکرد و احتیاج به کلمه بدین نبود لکن ذکر کلمه بدین بخاطر افاده تعمیم و اطلاق آن )
بوده است یعنی اذا تداینتم باي دین خواه بمعامله باشد مانند سلف که بایع مدیون جنس میشود یا أنوار العرفان فی تفسیر القرآن،
ج 4، ص: 571
نسیه که مشتري مدیون ثمن میگردد یا اجاره که مستأجر مدیون مال الاجاره است یا قرض یا اتلاف یا اشیاء دیگري که موجب
تحقّق دین میگردد لیکن برخی از مفسرین گفتهاند:
تعمیم از جمله تداینتم حاصل میشود و تکرار لفظ دین در آیه مبارکه بخاطر تأکید است تا اذهان را کاملا متوجه معناي دین کرده
باشد ولی بنظر ابن عباس آیه فقط در مورد معامله سلمی که مدت آن معین باشد نازل گردیده است اما ظاهر آیه چنانکه گفتیم
افاده تعمیم است و بتمام دیون اعم از سلمی و غیر سلمی شامل میشود چنانکه اکثر مفسرین و فقهاء نیز همین موضوع را بیان
فرمودهاند.
4) مفسرین در ذیل آیه جمله فاکتبوه اختلاف نظر دارند اکثر مفسرین از جمله آنها ابو سعید خدري و حسن و شعبی معتقدند که )
تنظیم چنین سندي مستحب است نه واجب چنانکه طبرسی نیز در مجمع البیان این قول را ترجیح داده است ولی برخی از مفسّرین
صفحه 258 از 274
گفتهاند امر براي وجوب است و نوشتن چنین سندي واجب میباشد و ربیع و کعب نیز همین نظریه را پذیرفتهاند امّا عدهاي معتقدند
که امر در اینجا امر تعبدي است بلکه توصلی است که شرط صحّت معامله بوده و معامله بدون آن باطل است لیکن بنظر بعضی از
مفسرین امر در این آیه نه تعبدي و نه توصلی بلکه ارشادي و بخاطر این است که مدت فراموش نشود و اختلافی بین متعاملین واقع
نگردد ( 5) آیا بر کاتب نوشتن سند واجب است یا نه برخی از مفسرین گفتهاند:
مانند جهاد واجب کفائی است جبائی و شعبی نیز همین قول را پذیرفتهاند اما باعتقاد سدي در صورتی که کاتب فراغت داشته باشد
که چنین سندي را تنظیم نماید لازم است آن را بنویسد ولی مجاهد و عطا میگویند اگر کسی از کاتب درخواست أنوار العرفان فی
تفسیر القرآن، ج 4، ص: 572
کتابت بکند در اینصورت واجب است که آن را بنویسد.
لیکن بعضی از مفسرین معتقدند که اگر نویسنده منحصر بفرد باشد و در صورت عدم تنظیم سند به بستانکار ضرر وارد شود در
اینصورت براي کاتب تنظیم سند واجب است و اگر کاتب دیگري هست و او میتواند بنویسد نوشتن سند بر او لازم نیست اما
ضحاك گفته است که تنظیم سند و نوشتن آن واجب بود ولی بجمله:
و لا یضار کاتب و لا شهید نسخ گردید همچنین اختلاف دیگري هم هست که آیا کاتب میتواند مطالبه اجرت کند یا نه بنظر جبائی
اجرت گرفتن براي نوشتن و شاهد شدن جایز است.
ولی مرحوم شیخ ابو جعفر طوسی میگوید باعتقاد ما اجرت گرفتن جایز نیست اما بعضی از مفسرین معاصر نوشتهاند که اخذ اجرت
بر واجبات توصلیّه چه عینی و چه کفائی مانعی ندارد.
6) تفسیر ابو الفتوح رازي در ذیل جمله و استشهدوا شهیدین من رجالکم مینویسد: )
مذهب ابو حنیفه و سفیان و مالک و شافعی و بیشتر فقهاء و مذهب شریح و ابن سیرین این است که آزاد بودن گواه لازم نیست و
بردگان نیز میتوانند گواه باشند و فقهاء شیعه نیز معتقدند که در قبول شهادت حرمت شرط نیست بلکه لازم است که گواهان
مسلمان و عادل باشند چنانکه میفرماید:
وَ الصَّالِحِینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَ إِمائِکُمْ و امّا عدالت بنا بقول علماء اخلاق عبارت از معنائی است که جامع بین حکمت و شجاعت و عفت
باشد و بعرف متشرعه عبارت از خودداري نمودن از منهیات شرعیه و گناهان کبیره و عدم اصرار بر صغایر و خلاف مروت و عدم
اخلال بواجبات ص: 573
است و بسیاري از علماء علامت آن را حسن ظاهر که کاشف از باطن است میدانند.
7) بعضی از مفسّرین از جمله وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ اللَّهُ استفاده نموده و گفتهاند که تقوي سبب تعلیم الهی است و هیچ راهی براي )
رسیدن باسرار شریعت نیست مگر بوسیله ایمان و تقوا و حتی بعضی از عرفاء گفتهاند:
کسیکه تقوا داشته باشد بدون اینکه درسی خوانده باشد معانی قرآن و احادیث را میفهمد.
مرحوم علامه طباطبائی در تفسیر المیزان میفرماید:
گر چه این مطلب صحیح است و از کتاب و سنت نیز ثابت میشود ولی این آیه دلالتی بر این موضوع ندارد زیرا واو عطف میان
جمله فاصله شده بعلاوه سیاق آیه و ارتباط صدر و ذیل آن نیز با این معنی متناسب نیست و جمله وَ یُعَلِّمُکُمُ اللَّهُ کلام مستقلی است
و گر نه لفظ جلاله در آن تکرار نمیشد.
8) در ذیل آیه وَ إِنْ کُنْتُمْ عَلی سَ فَرٍ وَ لَمْ تَجِدُوا کاتِباً فَرِهانٌ مَقْبُوضَۀٌ نوشتهاند آیه شریفه گرو گرفتن در مقابل وام در موقع سفر و )
نبودن کاتب بیان فرموده ولی این موضوع اختصاص بسفر ندارد و بر حسب سنّت با وجود کاتب و شاهد در حضر نیز جایز است
چنانکه رسول خدا زره خود را نزد یهودي گرو گذاشته بود.
صفحه 259 از 274
9) در اینکه منظور از جمله او تخفوه در این آیه مبارکه چیست بین مفسرین اختلاف است بعضی گفتهاند چون این آیه پس از )
آیات معامله و دین و شهادت واقع گردیده لذا مراد از تخفوه کتمان شهادت است که طبق دستور وَ لا تَکْتُمُوا الشَّهادَةَ نباید آن را
مخفی داشت یعنی اگر شهادت را پنهان کنید خدا آن را میداند و بحساب شما خواهد آورد و بعض دیگر از مفسرین معتقدند که
ص: 574
منظور از جمله او تخفوه در این آیه شریفه دوستی با کفار است که اگر شما آن را مخفی بدارید خدا بآن آگاه است و بحساب شما
خواهد گذاشت چنانکه در سوره آل عمران میفرماید:
قُلْ إِنْ تُخْفُوا ما فِی صُدُورِکُمْ أَوْ تُبْدُوهُ یَعْلَمْهُ اللَّهُ مقاتل و واقدي نیز این قول را پذیرفتهاند.
عدهاي از مفسرین گفتهاند آیه عام است و حکم آن منسوخ گردیده است زیرا بعد از نزول این آیه جماعتی از اصحاب خدمت
رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله شرفیاب شده و عرضه داشتند که در قرآن آیهاي بسختی این آیه براي ما نازل نگردیده است زیرا
حدیث نفس از تحت اختیار ما خارج است و چیزهائی بدون اختیار در دل ما میگذرد که ما قدرت دفع آن را نداریم سپس این آیه
نازل شد:
لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها.
و چون خطور قلب آدمی از تحت اختیار خارج است لذا بر امر غیر اختیاري تکلیف نیست. ولی مرحوم علامه طبائی مینویسد: این
نسخ علاوه بر اینکه با ظاهر آیه مخالف است مشتمل بر جواز تکلیف بامر خارج از قدرت است در صورتی که عقل در بطلان آن
تردیدي ندارد بخصوص از پروردگار حکیم و نسخ در این مورد علاوه بر اینکه رفع اشکال نمیکند باشکالش نیز میافزاید زیرا نسخ
پیش از عمل خود اشکال دیگري است.
و گروهی از مفسرین میگویند از تخفوه که خداوند متعال آن را به حساب انسان میآورد عبارت از اعتقادات و کراهات و ظنونی
است که امر به وي تعلّق میگیرد.
ولی بنظر بعضیها منظور از ما فی انفسکم چیزهائی است از ملکات و اخلاق ص: 575
حمیده و نکوهیده و فضائل و رذائل مانند کفر و ایمان و حب و بغض که در نفس انسانی مستقر گردیده و منشاء تمام افعال خارجی
است لیکن موقعی اینها را بحساب میآورند که آثار خارجی بر آن مترتب گردد چنانکه در آیه 255 سوره بقره فرموده است:
لا یُؤاخِذُکُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِی أَیْمانِکُمْ وَ لکِنْ یُؤاخِذُکُمْ بِما کَسَبَتْ قُلُوبُکُمْ.
و برخی نیز عقیده دارند که منظور از تخفوه در این آیه عبارت از نیّات اعمال است که حسن و قبح عمل بسته به نیت عمل است
یعنی خداوند متعال به نیت و قصد شما آگاه است و کار خوب و بد شما را بر حسب نیاتتان بحساب میآورد.
صاحب تفسیر مخزن العرفان میگوید:
بهتر است که گفته شود آنچه بقلب و دل انسان خطور میکند از دو حالت خارج نیست یا بدون اختیار بعمل قوه متخیله در قلب پدید
میگردد و میگذرد و باقی نمیماند به این گونه خطورات قلبی چون از اختیار انسان خارج است سؤال و عقابی نیست و خداوند
متعال نیز آن را بحساب نخواهد آورد ولی خواطري که باختیار وارد قلب میشود و منشاء اثر خارجی میگردد که در اصطلاح آن را
حدیث نفس میگویند و بواسطه قوه متصرفه خود شخص آن را بذهنش میآورد اگر آثار خارجی بر آن مترتب گردد بدون شک
بحساب انسان گذاشته میشود زیرا از افعال اختیاریه بشمار میآید ولی اگر اثر خارجی بر آن مترتب نگردید و چون باختیار پدید
آمده بحساب میآید لیکن تا وقتی که در مقام عمل خارجی نیامده شاید عقابی بر آن مترتب نگردد.
اما تفسیر اطیب البیان مینویسد: آیه دلالت بر مؤاخذه و عذاب ندارد بلکه در تحت حساب میآید لذا ملکات رذیله در صورتی که
بر آن آثار بار نگردد ص: 576
صفحه 260 از 274
مؤاخذه ندارد ولی با کسانیکه منزه از آنها هستند در رتبه و درجه تفاوت دارند و همین کافی است در حساب و همینطور است ناوي
سوء با ناوي خیر و کافی است که موقع محاسبه همین تفاوت رتبه و درجات بحساب آورده شود و لو مؤاخذه هم نداشته باشد
خلاصه خداوند متعال پس از بیان آیات مربوط به توحید و نبوت و معاد و صلاة و زکوة و قصاص و حج و صوم و جهاد و حیض و
طلاق و عده و مهر و خلع و ایلاء رضا و بیع ربا و دین در مقام تهدید برآمده و گوشزد میکند که آسمان و زمین و آنچه در آنها
است ملک خدا و تحت تصرف و استیلاي اوست و همچنین علم او بباطن و ظاهر احاطه داشته و هر که را بخواهد عذاب میکند و
هر که را بخواهد میبخشد و کسی نمیتواند جلو عذاب و بخشش او را بگیرد پس باید از مخالفت دستورات وي خودداري نمائید.
ص: 577
روایات .... ص : 577
1) در کتاب تهذیب از محمّد بن مسلم روایت شده که گفت شخصی از خراسان که رباخوار بود بخدمت امام جعفر صادق علیه )
السّلام شرفیاب شد و قبلا در باره توبه خود از فقهاء سؤال کرده بود و جواب داده بودند که توبه تو قبول نخواهد شد مگر اینکه همه
اموالی را که از ربا بدست آوردهاي بصاحبانش رد کنی ولی حضرت در جواب وي فرمودند که آیه:
فَمَنْ جاءَهُ مَوْعِظَۀٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهی فَلَهُ ما سَلَفَ جواب شما را داده است و مراد از موعظه در آیه توبه است.
2) تفسیر قمی در ذیل آیه الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبا از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله )
فرمود موقعیکه مرا بآسمان بردند مردمی را دیدم که هر وقت یکی از ایشان میخواست برخیزد از بزرگی شکمش نمیتوانست از
جبرئیل پرسیدم اینها چه کسانی هستند گفت اینها رباخوارانند که بر نمیخیزند مگر مانند کسیکه شیطان او را آشفته حال کرده
باشد و اینها مانند فرعونیان هر صبح و شام بر آتش عرضه میشوند و میگویند پروردگارا کی رستاخیز بپا میشود.
3) در کتاب من لا یحضره الفقیه از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت کرده که آنحضرت فرمودند ربا جز در آنچه کیل و وزن )
میشود نیست.
4) جمیل بن دراج از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت کردهاند که فرمودند: ص: 578 )
گناه ربا زیادتر از این است که کسی هفتاد مرتبه با محرم خود در خانه کعبه زنا کرده باشد.
5) از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله روایت شده که فرمودند روزگاري بر مردم میآید که داد و ستد ربوي آنقدر گسترش )
مییابد که کسی از آن و یا آثار شوم آن برکنار نماند.
6) در کافی و فقیه از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت کردهاند که مردي آیه یَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا وَ یُرْبِی الصَّدَقاتِ از آن حضرت )
سؤال کرد و گفت من کسی را سراغ دارم که ربا میخورد و مالش هم افزایش مییابد حضرت فرمود چه نابودي از آن بالاتر که
یک درهم ربا دین را نابود میسازد و اگر توبه کند مالش از دستش برود و فقیر گردد.
7) در کافی از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت شده که روزي رسول خدا به منبر رفت پس از شکر خدا و درود بر پیغمبران )
فرمود ایها الناس حاضرین بغائبین برسانند بدانید و آگاه باشید اگر یکی از شماها معسري را مهلت دهد بر خدا است که در هر روز
تا روز که بدهی خود را بپردازد بمثل و مانند آن مالی که در نزد او دارد صدقهاي براي او بشمار آورد سپس امام آیه وَ إِنْ کانَ ذُو
عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلی مَیْسَرَةٍ را تلاوت کرد و فرمود اگر بدانید او معسر است از مال خود باو تصدق نمائید.
8) در تفسیر عیّاشی از حضرت امام زین العابدین علیه السّلام روایت کرده که پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله فرمودند خدا صدقه )
را براي شما آنچنان پرورش میدهد که یکی از شما فرزندش را پرورش میدهد تا آنجا که در روز قیامت آن را مانند کوه احد
ببیند. ص: 579
صفحه 261 از 274
9) تفسیر الدر المنثور از عمرو بن احوص نقل کرده که وي گفت من در حجۀ الوداع با رسول اکرم بودم فرمودند هر ربائی که از )
جاهلیت است برداشته شده و تنها اصل مال از آن خودتان میباشد که نه ستم کنید و نه ستم ببینید.
10 ) پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله فرمودند: گفتار شاهد دروغ پیش حاکم بپایان نمیرسد مگر آنکه آتش درون شاهد را )
فراگیرد همینطور است کیفر کسیکه از اداء شهادت خودداري کند.
11 ) در تفسیر امام حسن عسکري علیه السّلام از امیر المؤمنین علی علیه السّلام روایت شده که فرمودند: )
از رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله شنیدم که دعاي سه نفر مستجاب نمیشود یکی مردي که گرفتار عیال بد رفتار و زشت کردار
گردد و از خدا بخواهد که او را از دست این زن خلاص کند خداوند میفرماید:
من خلاصی تو را از آن زمان که اختیار طلاق را بتو دادهام در اختیار خودت گذاشتهام.
دوم شخصی که در یک شهر متوقف شده و هر چه میخواهد در آن پیدا نمیشود خداوند باو میفرماید:
راه نجات تو معین است و خلاصی تو در بیرون رفتن از این شهر است.
سوم کسیکه مالی را بغیر امین بدون سند و شاهد بدهد و او آن مال را انکار نماید خداوند میفرماید:
من بتو تعلیم داده بودم که در مقابل مالیکه بدیگري میدهی سند و شاهد و گروگان بگیري لذا خودت موجب از بین رفتن مالت
شدهاي.
12 ) ابن عباس از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله روایت نموده که فرمودند: بزرگترین ص: )
580
گناه کبیره شرك بخدا و شهادت دروغ و کتمان شهادت است.
13 ) علی بن ابراهیم بسند خود از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت کرده که فرمودند: )
در سوره بقره پانصد حکم شرعی میباشد که پانزده حکم از آنها در آیه یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا تَدایَنْتُمْ بِدَیْنٍ میباشد.
14 ) ابن بابویه در فقیه بسند خود در ذیل آیه وَ لا تَکْتُمُوا الشَّهادَةَ از جابر روایت کرده که گفت امام محمّد باقر علیه السّلام )
میفرمود که رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله فرمودند هر کس کتمان شهادت کند یا بچیزي شهادت بدهد که در اثر آن خون
مسلمان ریخته یا مال آن از بین برود روز قیامت محشور میشود در حالیکه صورت او خراشیده و سیاه باشد و تمام اهل محشر او را
باسم و رسم بشناسند و هر کس گواهی دهد بچیزي که در اثر آن حقی و مالی بر مسلمانی احیا شود روز قیامت محشور میشود
بصورتی که از پیشانی او نوري هویدا است و همه اهل محشر او را باسم و رسم میشناسند.
15 ) در کافی از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت کرده که فرمود رسول خدا خبر داده است که خداوند نه خصلت را از امت )
من برداشته است:
1) خطا ( 2) فراموشی ( 3) آنچه را که ندانند ( 4) آنچه را که طاقت ندارند ( 5) آنچه را که از کردن آن ناچارند ( 6) آنچه را که با )
اکراه بر آن وارد شوند ( 7) طیره و فال بد ( 8) وسوسه تفکر در خلقت ص: 581
9) حسد مادام که بزبان و یا با دست افشاء و ظاهر نساختهاند. )
16 ) از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله روایت شده اگر کسی در موقع انجام معصیتی حاضر باشد و او از آن کار بدش بیاید مثل )
این است که در آنجا حاضر نبوده است و هر که در انجام معصیتی حاضر نبوده ولی بآن کار خشنود بوده مانند کسی است که در
آنجا حضور داشته است.
17 ) در حدیث دیگر آمده اگر کسی گروهی را بخاطر اعمالشان دوست بدارد در زمره آنها محشور خواهد شد و روز قیامت )
بحساب آنها محاسبه خواهد شد هر چند کردار آنها را بجا نیاورده باشد.
صفحه 262 از 274
ص: 582
تجزیه و ترکیب .... ص : 582
قوله تعالی کَما یَقُومُ الَّذِي یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطانُ کاف کلمه کما بمعناي مثل و قائم مقام مفعول مطلق میباشد و جمله به این صورت در
میآید:
.« لا یقومون الا قیاما مثل قیام الذي یتخبطه الشیطان »
کلمه کان تامه است کلمه ذو فاعل میباشد فنظرة خبر است براي مبتداي محذوف که فالواجب باشد.
کلمه ان تصدقوا که اصلش تتصدقوا بوده محلا مرفوع است بنابر اینکه مبتداء است و خبر آن کلمه خیر لکم میباشد پس جمله به
این صورت در میآید:
.« الصدقۀ خیر لکم »
قوله تعالی فَرَجُلٌ وَ امْرَأَتانِ کلمه فرجل و امرأتان فاعل است براي فعل محذوف که فلیشهد میباشد و مصدر که از (من ان تضل)
بوجود میآید مفعول لاجله براي کلمه فتذکر میباشد و همچنین مصدري که از جمله ان تکتبوه بوجود میآید مفعول لا تسئموا
است- کلمه صغیرا او کبیرا حال است براي ضمیر کلمه تکتبوه و کلمه تجارة خبر کان و اسم آن که کلمه التجاره بوده محذوف
است. ص: 583
قوله تعالی فَرِهانٌ مَقْبُوضَۀٌ کلمه رهان خبر است براي مبتداي محذوف که کلمه وثیقه باشد و کلمه قلبه فاعل است براي کلمه آثم.
قوله تعالی لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ تقدم کلمه للّه اختصاص را میرساند ما اشاره ابهام انگیز به پدیدهها و استعدادهائی
است که در درون آسمانها و زمین تکوین مییابد.
ص: